هیچ تار موى سفیدى در موهاى سرش دیده نمى‌شد و از آن حجم عظیم مو، که به طرز عادلانه‌اى در همه‌جاى سرش توزیع شده بود، هیچ تار مویى کم نشده بود. هیکل یغور و مردانه‌اش خوب مانده بود. شلوار مشکى، تى‌شرت سرخ، و روى تى‌شرت یک ژاکت نظامى زیتونى‌رنگ خوش‌دوخت پوشیده بود. ژاکتش ساده بود، بدون هیچ مدال یا سردوشى یا علامت و نشانى، و کاملاً هم اندازه‌اش بود. این لباسْ لباس محبوبش بود. دخترش ماریا، با زنجیر طلاى دور گردنش که زیر نور خورشید برق مى‌زد، دست در دستش داشت و مى‌کوشید همپایش قدم بردارد. دستیاران و وزرا، که جملگى تى‌شرت‌هاى سرخ به تن کرده بودند، چند قدم عقب‌تر با فاصله به صورت دسته‌جمعى دنبالش مى‌کردند. موقعى که خدم و حشم فرمانده قدم به میدان گذاشتند، ناقوس کلیسا به صدا درآمد و کبوترها پریدند.»


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

pari گردشگری بین المللی فروش نهال گل محمدی (طلای مخملی) وبلاگ بپرس اموزش تایپوگرافی متن در فتوشاپ عکس کده من و اتی Andrew سئو سایت / طراحی سایت Angel